سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 خاطرات کوئست اینتر نشنال قسمت دوم - سبز سبز علوی

خاطرات کوئست اینتر نشنال قسمت دوم

چهارشنبه 88 دی 23 ساعت 12:37 صبح

خواب زمستانی

آفیس گردی من شروع شد داخل آفیس گردی تی سی دارهای محترمی میومدند وبا من صحبت می کردند هرکدوم از تجربه شخصی شون داخل زندگی می گفتن اینکه اونا هم مثل من بودند یا از قشر دانشجو بودند یا کارگر یا هم قشر متوسط جامعه تازه بعضی از شخصیت های مشهور کشوری رو هم معرفی می کردند و می گفتند که فلان آقا هم نت کار می کنه خلاصه همشون آموزش دیده بودند که چه جوری حرف بزنن و این وسط کتابهای برایان تریسی رو می دادند که من بی تی سی بخونم داخل این آفیس گردی ها بعضی مواقع لیدر هایی میومدند وشروع به حرف زدن می کردند جالب اینجا است که زمانی که لیدر می خواست وارد یا خارج بشه همه اعضای آفیس و مهمانان آفیس دم در جمع می شدند و بال آفیس که بعد از آفیس دار بالاترین مقام یک آفیس بود کفش های اون لیدر را جفت می کرد بعد همه اونایی که با حالتی خاص دم در جمع شده بودن با الله اکبر گفتن یا به استقبال لیدر می رفتند یا به بدرقه ی اون این وسط حرفهای قشنگی زده می شد مثلا به من می گفتن که چه آرزوهایی داری که برآورده نشده چه چیزایی می خوای که نتونستی به خاطر نداشتن پول به اونا برسی چند تا دختر دم بخت رو می تونی با ماهی بیست هزار دلار خوشبخت کنی چه ماشینی دوست داری سوار بشی و هزاران نداشته رو جلوی چشم آدم مجسم می کردند و بعد با در آمد بیست هزار دلار در ماه اون نداشته ها رو به داشته های آدم در آینده تبدیل می کرد وخلاصه داخل این مرحله پلن سیزده رو برای من کشیدن پلن سیزده یعنی اینکه من خریدم رو با امتیاز (یو وی) سیزده انجام بدم و بعد از اون سیزده امتیاز سمت چپ وسیزده امتیاز سمت راست متعادل کتم وبعد پورسانت خودم رو از سیستم بگیرم با احتساب اینکه چهار سه تا طرفینم متعادل کردم 1000دلار پورسانت از سیستم دریافت می کنم خلاصه به همین شکل پیش می رفت تا در آمد من به 5000دلار در هفته می رسید که این سقف در آمد من به حساب میومد خلاصه اونقدر من رو در توهم فرو بردند که در آمد 20000000ملیون تومن در ماه برای من یه در آمد خیلی کم شده بود که باهاش حتی نمی تونستم نیازهای اولیه زندگیم رو بر طرف کنم بعدش بهم گفتن دوست داری زودتر به این سقف در آمدی برسی وانجا پلان بیست ویک رو برای من ترسیم کردن به این شکل که من با امتیاز بیست ویک یو وی وارد سیستم بشم وزیر مجموعه های منم با همین امتیاز تا من زودتر به سقف در آمدی برسم لازم به ذکر است که هر یو وی معادل 550دلار روز قیمتش بود حالا حساب کنید که 21 یو وی چقدر پولش می شه بعد از این پلن کاری داخل یک آفیس قصد داشتن که در آمد من رو از 20000دلار در ماه به 50000دلار در ماه برسونن که گفتن در این صورت کمپانی به شما دو خط تعادل جدید می دهد که می توانید در آمدتان را بیش از دوبرابر کنید خلاصه بعد از سه روز تمام که از ساعت 8 صبح تا یازده شب روی مخ من کار می کردن تصمیم بر اون گرفتیم که من هم وارد کمپانی کوئست اینتر نشنال بشم به مرحله ی یا علی گفتن رسیدیم تو این مرحله آفیس دار به من می گفت که الان در سلامت کامل هستی قبول داری که کوئست می تونه زندگی تو خیلی از اطرافیانت رو زیر و رو کنه و بعد گفت که محکم به دست بالاسریت بزن و من یا علی رو گفتم و یه عالمه آدم بعد از من علی علی گفتند و شروع کردن به کف دستی زدن به معرف یا بالا سری من دستاش از شدت ضربه سرخ شده بود اشک داخل چشماش حلقه زده بود...

بعد یه برگه کاغذ آوردن به من دادن و گفتن اسم تمام آشنا هاتو بنویسین دوست فامیل دوست دختر و ... خلاصه منم یه پونصد تا اسم نوشتم بعد شماره تلفن رو نوشتم بعدشم گفتن که میزان اعتبارت پیش این آدما رو بنویس و بعد 60 نفرشون که به نظر خودم بیشترین اعتماد رو بهم داشتند کشیدم بیرون واین مرحله مرحله ترکه بازی نام داشت البته ترکه بازی اسمی بود که بیشتر برا شوخی کردن ازش استفاده می کردند مرحله فالو مالی بود این مرحله مر حله ای که من باید از آشناهام پول خریدم رو جور میکردم و تلفنی از اونا پول می گرفتم خدا چشمتون روز بد نبینه من که تا حالا به هیچ کس محتاج نبودم و غرورم اجازه نمی داد که به کسی بگم پول می خوام باید تو یه شب به بیشتر از 60 نفر زنگ می زدم وازشون طلب پول می کردم

                          و این داستان ادامه دارد

 


نوشته شده توسط : حسینی

نظرات ديگران [ نظر]