: منوي اصلي :
: درباره خودم :
: پيوندهاي روزانه :
: لوگوي وبلاگ :
: لينك دوستان من :
: لوگوي دوستان من :
: فهرست موضوعي يادداشت ها :
: آرشيو يادداشت ها :
: جستجو در وبلاگ :
بد بینی نسبت به دوستان و خانواده
تا اینجا گفتم که من به مرحله ای رسیدم که اسم اون مرحله فالومالی بود فالومالی به زبون خودمونی میشه طلب پول ازدوستان وفامیل، جوری که حتما باید پول رو به شما بدن داخل این سیستم عجیب غریب که اونا طراحی کرده بودند و ادعا می کردند که روانشناسان خبره روی اون کار کردن برگه کاغذی که این جملات روش نوشته شده بود جلوی شما قرار داده می شد
الو سلام
خوبی؟
کجایی؟
برو قلم وکاغذ بیار برو زود باش
اوردی این شماره رو بنویس«شماره حساب» خوب نوشتی حالا بخونش ببین این شماره حساب منه من یه جا گیر افتادم به پول احتیاج دارم فردا اینقدر بریز به حسابم
اگه طرف گفت ندارم بگو ای بابا من که نگفتم تو داری برو برام قرض کن اعتبار که داری
خلاصه با این حقه برای ادم نه راه پس میذاشتن نه راه پیش بعدش صبح زود ساعت 8 بلند می شدیم و پیگری می کردیم که آیا کسی پول رو به حسابمون ریخته یا نه ودوباره زنگ پشت زنگ تو این مرحله من 45هزار تومن شارژ مصرف کردم اونا می گفتن به پدر ومادرت بگو که 3 ملیون پول می خوام اگه هم نداشتن تلفنی مجبورشون کن که پول بریزن به حسابت خلاصه منم مو به مو به حرف اونا گوش میدادم وتمام کارای که انجام می دادم رو داخل گوشیم یاداشت می کردم لازم هست بگم که بالا سری من تمام حرکات منو زیر نظر داشت تمام تلفن هام کنترل می شد و من اجازه خروج از آفیس رو نداشتم البته نه اینکه به زور منو نگه دارن با خوش بش واخلاق خوب وقدرت ارتباطی که داشتن ومنم که بدم نمی یومد یه تجربه جدید به دست بیارم با تمام مراحل کاری اونا پیش می رفتم این وسط اگه یکی از دوستان یا آشنایان پول به حساب من نمی ریختن اونا می یومدن و میگفتن ببین فردا که ماهی 20 هزار دلار پورسانت گرفتی می خوای بدی به کیا بخورن و خلاصه اتفاقات زیادی افتاد که اینجا نمی تونم بگم
ولی این مرحله فالومالی راه رو همه جوره برای برگشت یه نفر که به دام افتاده بود می بست چرا که اون فرد تمام دوستانش رو از خودش دور کرده بود واز اون گذشته به بیشتر دوستانش هم بدهکار بود واز اونجایی که اکثریت اونایی که من دیدم از جونای فقیر بودند وخانواده هاشون نداشتن که بدهکاریاشون رو بدن اونا اونجا موندگار می شدن در واقع همه چیز برای اونا تمام شده می شد... خلاصه این مرحله هم به سختی بسیار تمام شد ومن تونسته بودم که پول خرید یک یو وی رو از این کار جور کنم البته من پیش خودم فکر می کردم که پولی که می تونم جور کنم پول خرید با امتیاز 21 یو وی هست اما از اونجایی که این روش کوئستی ها لو رفته بود دوستان من از دادن پول به من امتناع کردند و پولی هم که جور شد شب اول که کارم رو شروع کردم به حسابم ریخته شد بعد از این مرحله آفیس دار ما به من اجازه داد که بر گردم اصفهان اون گفت که برو اصفهان وسایل شخصیت رو بردار و بیا البته هرچه زودتر برگردی خیلی بهتر هست ودر این میان توصیه می کردند که به کسی نگم که من کوئست کار می کنم به مواظب باشم که چارت وپلن برای کسی نکشم از اونجایی که من تمام اتفاقات رو نیمه های شب برای یکی از دوستانم که دستی به قلم داره و داخل چند تا نشریه دانشجویی قلم میزنه و جزء خبرنگاران غیر حرفه ای هم هست اس ام اس می کردم تقریبا دیگه چیزی برای لو دادن نداشتم.... به محض اینکه از آفیس اومدم بیرون و رسیدیم به ترمینال آرژانتین بهش زنگ زدم وگفتم که من دارم میام اصفهان به پدر ومادر هم که از تمام قضایا بی خبر بودند زنگ زدم وگفتم دارم میام خلاصه فردای اون روز که رسیدم اصفهان مادرم کله پاچه درست کرده بود منم که وقتی کله پاچه رو می بینم هوش از سرم میره وفقط به خوردن فکر می کنم در حال خوردن شروع به گفتن ماجرا کردم و پدرم رو پرزنتش کردم البته به نحوه کوئستی ها طوری که نفهمه که کجا چه خبره بعد براش پلن کاری کشیدم البته نگفتم برای چی گفتم یه نوع بازاریابی بعد متوجه شدم که تا دو سه ساعت قبل از ظهر کوئست رو برای پدر ومادرم به طور کامل معرفی کردم البته تا اینجا فقط خوبی های کوئست رو می گفتم همونطور که داخل نوشته هام هم دیده میشه بعد از خونه زدم بیرون با دوستم علی تماس گرفتم اونم اومد وشروع کردیم به حرف زدن که آره سیستم اینجوریه لینجوری پورسانت میده این کارو می کنه این آدما داخل این سیستم پولدار شدن ویه عالمه حرف دیگه که همش از خوبی های کوئست بود البته علی دوست عزیزم که برام اندازه یه دنیا ارزش داره خودش چندین دفعه پرزنت شده بود اما این تیم که منو پرزنت کرده بود شیوه کاریش با تیمای دیگه که تو ایران کوئست کار می کنند بسیار متفاوت هست تا اینجا من برای شما نوشتم چگونگی رفتنم به کوئست اینترنشنال رو اون چیزهایی رو که دیده بودم ولی به هیچ عنوان قصد معرفی این شرکتها رو نداشتم تنها دیده ها و خاطراتم رو نوشتم که در پست بعدی شرکت کوئست اینترنشال وتیم عقابها رو به طور کامل برای شما معرفی می کنم تا با عمق فاجعه یا بهتر بگم جنایت این کلاه برداران حرفه ای بهتر آشنا بشین در پست بعدی شما با مفاهیم اساسی کوئست آشنا میشین وبا شیوه کار این تیم خطرناک در ایران.....
نوشته شده توسط : حسینی