سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 زن یک انسان یا یک کالا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ - سبز سبز علوی

زن یک انسان یا یک کالا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سه شنبه 88 دی 29 ساعت 2:49 عصر

زن یک انسان یا یک کالای تجارتی ؟

نمی دانم عنوان مناسبی را انتخاب کرده ام یا نه

اما آنچه سبب شد این عنوان را انتخاب کنم نگاهی است که مردان و گاه زنان به زن دارند!

نمی دانم تا حالا به خواستگاری شما آمده اند یا تا کنون شما به خواستگاری رفته اید؟

اما آنچه در خواستگاری جالب توجه است گرفتن شیر بها و هزاران کوفت وزهر مار دیگر است که به نام رسم وسنت پدر عروس خانم مطرح می سازد انگار پدر عروس به عروس شیر داده است که حالا می خواهد پول آن شیر را بگیرد و وقتی که صحبت از این مسائل می شود آدم خیال می کند که در جمع پیرمردهای خنز پنزری یا سمساری های کلاه بردار نشسته است که دارند بر روی یک کالا قیمت می گذارند حالا هرچه این کالا لوکس تر و خوشکل تر باشد قیمت شیر بها بیشتر است مهریه بیشتر است شرایط ازدواج سخت تر است و هزاران سختی دیگر که انسان باید متحل شود تا به آن دختر که می خواهد واکنون یک کالا است که توسط پدر ومادر سنت و عرف دین و... به فروش رسیده است درست مثل ماشینی که می خواهید بخرید درست مثل ماشین که تازه وقتی خریدید و فاکتور خرید را به بانک یا برخی صندوق های قرض الحسنه بسپرید به شما وام می دهند در اینجا فاکتور شما سند ازدواجتان هست اما از این بگذریم که زیاد اهمیتی ندارد چرا که بعد از این مرحله زن صاحب دار می شود و دیگر اجازه ندارد بدون اجازه صاحبش لباس بپوشد بدون اجازه صاحبش بیرون برود و بدون اجازه صاحبش کار کند البته این مسئله ها شاید تا حدودی در جامعه ما حل شده باشد اما هنوز هم وجود دارد و با قدرت می تازد

اگر تا کنون در جمع مردان ایرانی قرار گرفته باشید که بدون شک قرار گرفته اید 99 درصدشان یکی از آرزوهایی که دارند هم آغوشی با یک دختر زیبا ست البته من دختران را نمی دانم اما بیشر آدمهای این ملکت به زن به عنوان یک انسان نگاه نمی کنند که این مایه شرمساری است برای جامعه یی که خود را دارای تمدن و فرهنگ چند هزار ساله می داند من دیدام در بسیاری موارد حتی در بین قشری که خود را روشنفکر می نامند حتی دربین قشری که خود ار مذهبی می نامند که نگاهشان به دختر جامعه مثل نگاهشان به یک کالا است که برای تفریح ساخته شده است حتی قوانین شان هم بر این اساس وضع شده است مثلا یک بازی کامپیوتری که هرچه بازی زیبا تر باشد قیمتش بالا تر است و از آن گذشته میزان لذتی که از آن برده می شود بیشتر است این مایه ننگ است برای من که مردی هستم که در این چنین جامعه ایی در حال زندگی کردن هستم و باز من هیچ تلاشی نمی بین که بر آن باشد که این نگاه را از مردم بگیرد بجز عده ای معدود وروشنفکر که انها هم توان حرکت دراین سیلاب را ندارند و گه گاه خودشان هم غرق در این سیل نادادنی می شوند اما زن به محض اینکه ازدواج کرد و وارد کانون گرم خانواده شد از یک موجود زنده که تا کنون بود تبدیل می شود به یک ماشین که کارهای متعددی انجام می دهد مثل شستن لباس و ظرف و پخت غذا و هزاران کار دیگر که در خانه است و باید انجام دهد و اگر در این میان به هرعلتی از جمله طلاق و مرگ، شوهرش را از دست دهد تبدیل می شود به یک کالای دست دوم که قیمتش بسیار پائین است ودسترسی به او برای همگان ممکن است هرکس و ناکس می تواند او را به صیغه خود در اورد هر کس و نا کس می تواند با او عشق بازی کند بدون ترس از فردا چه را که اینک او یک کالا ی دست دوم بدون ارزش است و همه نیز به او به چشم کالا نگاه می کنند نه بیشتر اصولا حال کردن و بازی کردن با یک کالای دست دوم ترس ندارد چرا که زیاد قیمتی ندارد و به محض خراب شدن می توان آن را به اسقاطی ها سپرد ودر این میان کسی فکر نمی کند که آیا این موجود هم جان دارد یا خیر و همه به فکر این هستند که لحظاتی خود را در آغوش این کالا لوکس تشریفاتی که بیشتر هم در خانه حاجی بازاری ها یافت می شود تخلیه کنند و بس و به این فکر نمی کنند که او هم حس دارد او هم زجر می کشد چون اصولا ما آدمهای خودخواهی هستیم حال هرچه که با خود فکر می کنم و به اطرافم دقت می کنم به آدمهایی که با آنها حشر ونشر دارم اعم از هنر مند و روشنفکر و مذهبی و بازاری و دانشجو دانش آموزان تازه به بلوغ رسیده و همه وهمه به این جمله معلم شهید بیشتر می رسم که آدم های جامعه ما را تشبیه به آدم های شکمی و زیز شکمی کرد آدمهایی که در دنیاشان برای تامین شکم و زیر شکمشان فعالیت می کنند و عباداتشان هم برای رسیدن به حور وقلمان است و در واقع اگر عبادتی هم می کنند برای شکم و زیر شکمشان هست و باز در جایی خواندم که نوشته بود در میان آدمهایی زندگی می کنم که از سرشان دل وروده هایشان آویزان است انتهای روده انها به الت تناسلیشان ختم می شودو برای بر آورده کردن نیاز این دو درس می خوانند کار میکنند تا شاید بتوانند نیاز این دو رو بر آورده سازند

من از آن دسته افراد که جز این جماعت نیستند پوزش می طلبم...

 امروز در حال پیاده روی بودم که متوجه نگاه مردم به یک خانم زیبا شدم نگاه راننده تاکسی به او از درون آینه به عقب نگاه برخی زنان به آن زن نگاه کاسبهای نشسته در آفتاب به آن زن نگاه خودم به آن زن دیروز هم در خیابان بودم به ترمینال صفه رفتم زنی که در نگاه اول هیچ گونه زیبایی نداشت را دیدم سوار بر تاکسی شدم او هم سوار شد دیگر از آن نگاهها هیچ خبری نبود راننده تاکسی حتی جواب تشکر آن زن را هم نداد فقط پول را گرفت این بود که به فکر فرو رفتم که آیا زن انسان است یا یک کالای لوکس تجارتی که در جامعه ما با او این چنین بر خوردی می شود شما چه فکر می کنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 


نوشته شده توسط : حسینی

نظرات ديگران [ نظر]